عکس هایی از 10 شهر پاکیزه جهان

 

1- اسلو، نروژ

اسلو پایتخت کشور فنلاند است. در این شهر و حومه آن هیچ کارخانه صنعتی وجود ندارد. هیچ گونه ذرات آلودگی خاصی در هوای این شهر مشاهده نمی شود و سیستم دفع زباله و فاضلاب آن بسیار پیشرفته و مکانیزه است. مدیریت آلودگی شهری اسلو سالها به عنوان الگو مدیریت برتر شهری معرفی می شود.

 

2- کوبه، ژاپن

شهر کوبه در ژاپن در بسیاری از فاکتورهای مناسب زندگی شهری مانند میزان طول عمر و میزان باسواد مقام خوبی دارد. این شهر به خاطر وجود ریزش منظم باران دارای هوای بسیار خوب است و سیستم عالی جاده های شهری امکان ایجاد ترافیک و آلودگی ناشی از آن را نمی‌دهد.


ادامه نوشته

royal wedding


او تهران را دید !!!! ...(به دقت بخونین)

پروفسور سایمون بل ، پژوهشگر حوزه شهری و استاد دانشگاه ادینبورگ انگلستان، درتور یکروزه ای که از تهران داشت، به نکاتی اشاره کرد که در ذهن هر شهروندی این سوال مطرح می شود که "چرا تهران و شهروندانش از حداقل امکانات شهری محروم هستند؟"

متن زیر گزارش مشاهدات یکروزه اوست که در اختیار سایت خبری معماری نیوز قرار گرفت.

فضاهایی را دیدم که معلوم نبود برای فرودگاه است، یا تهران!!!

در اتحادیه اروپا قانونی تصویب شده است به نام "کمربند سبز". این کمربند برای شهر دو فایده بزرگ دارد، یکی اینکه محدوده و مرز شهر را مشخص میکند و اجازه بزرگ شدن بیش از حد را نمیدهد و دوم اینکه با ایجاد نوار سبز، کمک بزرگی به محیط زیست شهری میکند و الزاما باید شهر به سمت درون رشد کند، این یک قانون کلی برای قاره اروپا است. اما وقتی من از فرودگاه امام به سمت شهر تهران حرکت کردم فضاهایی را دیدم که معلوم نبود برای فرودگاه است، یا تهران!!! و اصلا مربوط به کدام شهر است؟! و کاملا مشخص بود که محیط اصلا تحت کنترل نیست و مدیر ندارد و بزرگترین عیب این بود که اصلا معلوم نبود که شهر کجا تمام میشود و اصلا مرزی وجود ندارد.

17 مدل کفپوش متفاوت در یک خیابان !!!

وحدت، یک اصل مهم در طراحی شهری است ولی اصلا در شهر تهران چنین چیزی مشاهده نمیشود. من در یکی از خیابان های اصلی شهر (انقلاب - آزادی) ، تعداد کفپوش ها را شمردم و به عدد 17 رسیدم، همینجا دیگه از ادامه شمارش خسته شدم و دیگه ادامه ندادم. شما با اینکار هزینه نگهداری را بالا میبرید و در هنگام تعویض، گاهی اوقات خسته می شوید و سریع پیاده رو را آسفالت میکنید. در مرکز شهر ادینبورگ فقط یک مدل کفپوش برای تمامی پیاده رو ها استفاده شده است. نکته دیگر اینکه، سنگفرش های پیاده رو ها باید در مقابل بارش برف و باران طوری عمل کند که آب، یا جذب شود و یا به سمت پوشش گیاهی هدایت شود. اما متاسفانه من این تکنولوژی را در شهر تهران ندیدم و سیستم موجود در مواقع بارانی موجب آب گرفتگی معابر و خیابان ها میشود.

شما فقط در خیابان راه می روید؟؟!

متاسفم که این رو میگم ولی دلم برای سالمندانتان سوخت.
نکته دیگر اینکه شما مبلمان شهری دارید ولی مبلمان شهری که اصولی باشد و به افراد سرویس بدهد اصلا در شهر تهران وجود ندارد. من حدود 3 ساعت در شهر تهران پیاده روی کردم اما اصلا مبلمان شهری برای نشستن پیدا نکردم، افراد سالمند در این قضیه اصولا حذف می شوند، چون فضایی برای استفاده آن ها با توجه به ویژگی هایی که این قشر از جامعه دارد اصلا وجود ندارد.

تهران، شهر ماشین سوارها

اولین چیزی که در تهران برای من جلب توجه کرد این بود که بیشترین چیزی که در خیابان دیده میشود، ماشین است، ناخودآگاه وقتی ماشین هست، آلودگی صوتی هم هست و در کنارش آلودگی هوا نیز وجود دارد. این ها علاوه بر زشت کردن تصویر شهر، تاثیرات بسیار بدی در روحیات شهروندان دارد.

درست است که همه شهرها باید خیابان های اصلی داشته باشد و ماشین ها در آن تردد کنند، اما این دلیل نمیشود که تمام خیابان های ما بشود ماشین رو، باید یکسری از خیابان ها به عابر پیاده سرویس بدهد و این می تواند به صورت یک پیاده رو تمام عیار باشد و یا یک خیابانی که فقط حمل و نقل عمومی در آن انجام شود. و این موضوع اصلا در شهر تهران وجود ندارد. در کل شهر تهران، تنها مکانی که در آن تا حدودی به افراد پیاده توجه شده است خیابان پانزده خرداد است.

معلولین در تهران باید در پرش از روی موانع تخصص پیدا کنند

من ساکن شهر ادینبورگ هستم، در این شهر دسترسی به فضای باز برای تمامی افراد از جمله سالمندان و معلولین کاملا امکان پذیر است و جزئیات به دقت بررسی شده است . موتورسوارها و رانندگان اتومبیل ها به هیچوجه وارد پیاده رو نمیشوند و تمامی پیاده روها دارای یک رمپ مخصوص جهت عبور معلولان است، ولی من در کمال تعجب دیدم که در شهر تهران در ابتدای بسیاری از پیاده روها موانعی کار گذاشته شده تا موتورسوارها و ماشین ها امکان ورود نداشته باشند. هر چقدر فکر کردم که معلولان چطور از این موانع عبور می کنند به نتیجه نرسیدم. همچنین در پیاده رو ها سنگفرش هایی تعبیه شده است برای هدایت نابینایان، ولی به هیچوجه اصول اجرایی بین المللی در آن بکار نرفته است.

روشنایی، فقط برای تصادف نکردن ماشین ها

یکی از موارد زیبایی شناسی در حوزه شهری، روشنایی است. اما در شهر تهران، روشنایی فقط برای این است که ماشین ها با هم تصادف نکنند. همه روشنایی برای خیابان هاست و هیچ روشنایی برای پیاده روها و درختان موجود در پیاده روها و عناصر طبیعی وجود ندارد. این موضوع بسیار خطرناک است.

اماکن تاریخی تهران، فریز شده و متروک است.


ادینبورگ شهری با قدمت تاریخی در انگلستان است، مرکز این شهر یک مکان تاریخی است ولی زندگی در آن جریان دارد و انسان ها زندگی روزمره شان را در آن سپری میکنند و این اماکن به هیچوجه تبدیل به موزه نشده است ولی متاسفانه در تهران، شهری با قدمتی طولانی، چنین چیزی مشاهده نمی شود و تقریبا تمامی اماکن تاریخی تبدیل به موزه و یا مکانی متروکه شده است که اصلا زندگی در آن جریان ندارد.

در معماری، هر ساختمان یک "سازی" میزند

در شهر ادینبورگ، تمامی ساخت و سازها تحت مدیریت است و هیچ فردی نمیتواند در طراحی معماری و منظر ساختمان خارج از الگوها و خلاف طبیعت محیط اقدام کند و اصلا امکان برهم زدن سیمای شهر برای کسی مقدور نیست. اما متاسفانه در تهران هر ساختمان ساز خودش را میزند.

دست نوشته آقای سایمون بل در انتهای مشاهدات

فضاهای شهری در تهران به واسطه عدم حضور شهروندان و تنوع زندگی نتوانسته اند به مکانهای شهری تبدیل شوند. به طور مثال در اصفهان جداره زاینده رود، میدانهای تاریخی و یا میدانهای کوچکی که در محلات ساخته شده اند از قبیل محله جلفا، مکانهای شهری ای می باشند که امکان حضور شهروندان را افزایش می دهند.

به طور کلی بی توجهی به جزئیات ساده که هرروزه شهروندان با آن سروکار دارند، و دست کم گرفتن اهمیت آنها در زیباسازی محیط شهری در تهران به صورت قابل توجهی ملموس است.

من پیشنهادم این است که شما از پیشینه معماری و شهرسازی خود استفاده کرده و سعی کنید تا معنا و مفهوم آنرا دریابید. معماری ای که در کاشان، اصفهان و ابیانه دیده می شود هیچ ارتباطی به آنچه در حال حاضر در ایران می گذرد نداشته در حالیکه با زندگی مدرن نیز قابلیتهای تطابق بسیاری دارد. یک معماری هم پیوند با طبیعت، بومی، زیبا، کاربردی و عملکردی، بدون زوائد که متاسفانه در معماری امروز تهران دیده نمی شود. !


اینم از شهری که مثلا خیلی بهش رسیدگی میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟بعد میگن جزو 10 تا شهر توسعه یافته دنیاییم؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

مانند مداد باشیم

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :


- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :


- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .


پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

 



 

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .

 


صفت اول :

می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .

 


صفت دوم :

گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .

 


صفت سوم :

مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.

 


صفت چهارم :

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .

 


صفت پنجم :

همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .

دختر سال ۲۰۱۱ آمریک

در اواسط ماه ژانویه، مراسمی برگزار شد و طی آن، دختر شایسته امریکا برای سال ۲۰۱۱ انتخاب شد.
در این مراسم که دختران زیادی از تمام ایالت های امریکا شرکت کرده بودند، یک دختر نوجوان توانست شگفتی ساز شود.

ترزا دختر ۱۷ساله ای بود که توانست به این عنوان دست یابد و رکورد جوان ترین دختری که توانسته این مقام را کسب کند، بدست آورد. ترزا اصلیتی کروات دارد.


دیگه 17 یا 71 ساله بودنش با شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی واقعا این 17 سالشه؟؟؟عمو چقد خوب موندی؟؟؟؟؟


انواع ازدواج های پیشنهادی برای آقایان

 

راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند


انواع ازدواج های پیشنهادی:
   :177:


* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.


* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.


* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.


* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.


* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.


* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.


* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.


* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.


* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.


* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.


* ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش از فلان جایش در برود
 

:kap::kap::kap:

بهترین شهرها برای زندگی

10 شهر برتر دنیا برای زندگی از دید مجله فوربس و سازمان پژوهشی فاکت - که در مورد شهرهای دنیا برای دانشگاهها و سازمانهای دولتی و خصوصی گزارش تهیه می کند - در حالی اعلام شده است که در معیارهای این دو موسسه برای انتخاب برترین شهرهای دنیا، طول عمر جمعیت شهری، وضعیت خوب اقتصادی و تعداد افراد در حال اشتغال، میزان دسترسی ساکنین به آب شرب سالم، ساختمان های استاندارد برای زندگی، وضعیت برق رسانی در شهر، میزان اماکن عمومی مانند پارک، کتابخانه، اماکن ورزشی و توجه به کیفیت آنها مورد استفاده قرار گرفته است.
در لیست زیر برترین شهرهای دنیا به ترتیب آورده شده است:

1- ونکوور – کانادا
 
ونکوور

بهترین شهر دنیا برای زندگی در دنیا، بزرگترین منطقه شهری در غرب کانادا و سومین شهر بزرگ این کشوراست. این شهر، دارای یکی از بزرگترین تنوع های زبانی و قومیتی در کاناداست. با وجود اینکه 52 درصد ساکنین شهر، دارای زبان مادری غیر از انگلیسی هستند، دارای یکی از بهترین شرایط توسعه پایدار در دنیا و در میان شهرهای انگلیسی زبان است.
شرایط مناسب زندگی و پیشرفته بودن اماکن عمومی مانند کلوب های ورزشی و ورزشگاه ها، این شهر را به عنوان محل برگزاری المپیک زمستانی 2010 میلادی انتخاب کرد.

بقیه در ادامه مطلب...
ادامه نوشته

تفریحات سیاست مداران

در این مطلب تفریحات برخی سیاسی ها رو براتون آووردم...

بوش پدر   

بوش پدر مزرعه بزرگي در تگزاس دارد که اوقات فراغت خود را در آن ميگذراند. البته ماهيگيري هم جزو علايق اصلي اوست که حتي در زمان شديدترين درگيري هاي بين المللي فراموش نميشود.

بوش پسر

بوش پسر از زمان جواني به خلباني ميپرداخته و در اين تصوير هم او را پس از عمليات و پياده شدن از هواپيمايي فوق مدرن مي بينيد.

بقیه در ادامه ...

ادامه نوشته

بعضی از قوانین عجیب در کره شمالی

سکونت مادام العمر در یک محل مگر با اجازه حکومتی!

با وجود اینکه طبیعت کره‌شمالی بسیار زیبا و دل‌انگیز است و تنوع آب و هوایی شگفت‌انگیزی دارد اما مردم این کشور در هر نقطه از این سرزمین که روزگار می‌گذرانند باید تا آخر عمر همان‌جا بمانند و حق خروج از منطقه محل سکونت خود را ندارند و اگر زمانی هوای سفر به سرشان بزند یا بخواهند برای کاری از روستا یا شهر خود خارج شوند، حتما باید اجازه حکومتی داشته باشند، در غیر این صورت قانون را شکسته‌اند و مجازات خواهند شد.

بیدار شدن رأس ساعت شش با صدای شیپور!

قوانین حاکم بر کره‌شمالی تمامی جوانب زندگی مردم را تحت کنترل قرارداده و بر تمامی بخش‌های زندگی‌شان به نوعی تاثیر گذاشته است. تقریبا ۵۰ سال است که مردم کره‌شمالی صبح‌‌ها با نواختن صدای شیپوری که راس ساعت شش به صدا درمی‌آید و از طریق بلندگو در تمام مناطق پخش می‌شود از خواب بیدار می‌شوند.

برنامه های اجباری قبل از آغاز فعالیت های روزانه!

آنها موظف هستند پیش از شروع کار روزانه، در مقابل مجسمه کیم ایل جونگ و پدر او ادای احترام کرده و سر تعظیم فرود آورند. همه مردم کره‌شمالی موظف هستند با لباس‌های رسمی خاص از منزل خارج شوند یا علامت مخصوصی روی لباس داشته باشند تا وزارت اطلاعات و امنیت این کشور از اینکه چه افرادی در حال عبور و مرور هستند، آگاهی کامل داشته باشد؛ البته کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و آنها باید پس از رسیدن به محل کار ده دقیقه‌ای را هم باید وقت بگذارند و به سخنرانی‌های مافوق خود گوش دهند و پس از آن پنج دقیقه علیه دشمنانشان شعار بدهند. پس از انجام تمامی این کارها تازه نوبت آغاز فعالیت روزانه می‌شود و آنها می‌توانند کار خود را شروع کنند.

خدمت سربازی؛ ده سال!

در پیونگ یانگ، پایتخت کره‌شمالی، هر دو ساعت یک‌بار از بلندگوهایی که صدای بسیار قوی‌ای دارند در گوشه‌گوشه شهر مارش نظامی پخش می‌شود تا قدرت ژنرال‌های این کشور به رخ همه کشیده شود. آنها بنا بر عادتی دیرینه کیم جونگ ایل، رهبر کشور خود را ژنرال صدا می‌زنند؛ البته دادن چنین لقبی به او چندان هم بیراه نیست چراکه خدمت سربازی اجباری در این کشور گاهی به ده سال هم می‌رسد.

عدم حق استفاده از خودرو برای رفتن به محل کار!

مردم این کشور برای رفتن به محل کار خود حق استفاده از خودرو را ندارند و معمولا با دوچرخه رفت‌و‌آمد می‌کنند. استفاده از خودرو تنها مختص به بالا رتبه‌های نظامی این کشور است.

هیچ خانواده‌ای حق خواب دیدن ندارد!

پس از پایان کار و فعالیت روزانه، شب‌‌ها ساعت نه در سراسر کره‌شمالی خاموشی زده می‌شود و به این ترتیب مردم خود را برای یک روز کاری دیگر آماده می‌کنند. نکته عجیب دیگر این است که در کره‌شمالی هیچ خانواده‌ای حق خواب دیدن ندارد و اگر پدر و مادری صبح از خواب بیدار بشوند و خوابی را که شب قبل دیده‌اند تعریف کنند، فرزند آنها موظف است تا علاوه بر خوابی که والدینش دیده‌اند خواب خود را هم به نماینده وزارت اطلاعات و امنیت کشور که در کلاس‌شان حضور دارد، گزارش دهد.

عدم استقلال رسانه ها!

در کره‌شمالی هیچ رسانه خصوصی دیده نمی‌شود و ۱۲ روزنامه و ۲۰ نشریه موجود در این کشور کاملا تحت نظر دولت هستند و بی‌آنکه خبرنگاری وظیفه تهیه گزارش‌‌ها را برعهده داشته باشد، مطالب آنها را خبرهایی تشکیل می‌دهد که هر روز از وزارت اطلاعات و امنیت دریافت و دقیقا همان اطلاعات بدون کوچک‌ترین تغییری منتشر می‌شود؛ در تمام رسانه‌های کره‌شمالی، انتشار هرگونه خبر ناخوشایند در مورد کره‌شمالی در همه زمینه‌‌ها از سیاسی و اجتماعی گرفته تا اقتصادی و فرهنگی به شدت ممنوع است.

باوجود قحطی و گرسنگی، عدم پذیرش کمک‌های غذایی دیگر کشورها!

با توجه به اینکه دولت مسؤول آذوقه‌رسانی و تهیه مواد لازم به صورت کوپنی در کره‌شمالی است، درآمد ماهانه مردم بسیار ناچیز است؛ در بیشتر موارد هم نه کمک‌های دولت و نه درآمد مردم کفاف مایحتاج و نیازهای اولیه آنها را نمی‌دهد و فقر و قحطی بر بسیاری از خانواده‌های این کشور حاکم شده و سالانه چندین هزار نفر از آنها به دلیل گرسنگی جان می‌دهند.

دولت کره‌شمالی با وجود نیازهای شدیدی که به کمک‌های غذایی دیگر کشورها دارد اما به خاطر اینکه معتقد است این غذاها روی طرز فکر مردم اثرات سوء دارد و برای اینکه از آلودگی فرهنگی که نتیجه مصرف این غذاهاست در امان بماند، از پذیرفتن آن سر باز می‌زند. شدت قحطی و گرسنگی در این کشور به حدی‌ است که سازمان تغذیه جهانی وابسته به سازمان ملل در این‌باره به شدت هشدار داده است.

ممنوعیت ورود هرگونه خبرنگار و عکاس به کره شمالی!

مسؤولان این کشور نه‌تنها از پذیرفتن هرگونه کمک امتناع می‌کنند بلکه ورود هرگونه خبرنگار و عکاس را هم به کره‌شمالی ممنوع کرده‌اند؛ البته نه‌تنها ورود اصحاب رسانه به این کشور ممنوع است

مرگ و تیرباران سرنوشت شهروندان تماس گیرنده با تلفن به خارج!

خروج شهروندان کره‌ای هم از کشورشان به شدت کنترل می‌شود و اگر شخصی بخواهد به دنیای بیرون از کره قدم بگذارد به عنوان عامل دشمن دستگیر می‌شود؛ این قانون آنقدر سختگیرانه در این کشور به اجرا درمی‌آید که اگر فردی حتی از طریق تلفن با خارج از کشور تماس برقرار کند، ممکن است سرنوشتی جز مرگ و تیرباران در انتظارش نباشد؛ به عنوان مثال در ماه مارس امسال یک شهروند کره‌شمالی که در یکی از شرکت‌های نظامی کره‌شمالی مشغول به کار بود با تلفن همراه خود با یکی از دوستانش که در سال ۲۰۰۱ به سئول پایتخت کره‌جنوبی گریخته بود، تماس گرفت و در مورد قیمت برنج و شرایط زندگی در کره‌شمالی با او صحبت کرد؛ این کار او از طرف دولت تخطی از قوانین تلقی شد و در نتیجه حکمی جز اعدام برای او صادر نشد. این درحالی است که مدتی بعد خبرگزاری یون‌‌هاپ، مرگ فرد خاطی به نام جونگ را تایید کرد و گفت این شهروند اولین فرد در کره‌شمالی است که به دلیل تماس با خارج از کشور اعدام شده، اما جزئیات بیشتری از این ماجرا منتشر نکرد.

در کره‌شمالی فقط یک شرکت مخابراتی تلفن همراه که منطقه پایتخت، پیونگ یانگ، را پوشش می‌دهد مشغول به فعالیت است. مشترکان این شرکت مخابراتی حق استفاده از خدمات این شرکت برای تماس با خارج را ندارند. در نتیجه بسیاری از شهروندان کره‌شمالی برای تماس با بستگان و اقوام خود که در خارج از این کشور زندگی می‌کنند از تلفن‌های همراهی که به طور غیرقانونی از چین به کره‌شمالی وارد شده‌اند، استفاده می‌کنند.

شرط ازدواج؛ رضایت وزارت اطلاعات آری، رضایت خانواده خیر!

اگر پسر و دختری در کره‌شمالی قصد ازدواج با یکدیگر را داشته باشند، رضایت خانواده آنها هیچ نقشی در این ازدواج ندارد بلکه این وزارت اطلاعات و امنیت این کشور است که صلاحیت ازدواج این دو نفر را صادر می‌کند. به این ترتیب که هم پسر و هم دختر باید یک گزارش کامل از نحوه آشنایی، میزان علاقه، علت آشنایی و … را به وزارت امنیت ارائه بدهند. پس از این مرحله و بررسی‌های لازم و شناسایی تمامی اقوام دختر و پسر برای آنها قرار مصاحبه صادر می‌شود و پس از حضور دختر و پسر و پاسخ دادن به سوال‌های خاص اگر مورد مشکوکی دیده نشود، اجازه ازدواج آنها صادر می‌شود.

سرگذشت جوانان در دهه های 60، 70، 80

پسر دهه 60 :دارم میرم جبهه
پسر دهه 70 :دارم میرم دختر بازی
پسر دهه 80 :دارم میرم بیمارستان سم زدایی

-------------------------

دختر دهه 60 : مرد باید با اخلاق باشه
دختر دهه 70 :مرد باید تحصیلکرده باشه

دختر دهه 80 :مرد باید پولدار باشه

-------------------------

پسر دهه 60 :شریعتی می خواند
پسر دهه 70 :شاملو می خواند
پسر دهه 80 :هری پاتر می خواند

-------------------------

دختر دهه 60 :دختر بدون بکارت باید بره بمیره
دختر دهه 70:اشتباه بزرگی کردم خاک تو سرم
دختر دهه 80 : دختر باکره یعنی امل و بی فرهنگ. باید بره بمیره

-------------------------

پسر دهه 60 :مرگ بر اثر جنگ با عراق
پسر دهه 70 :مرگ بر اثر تصادف با موتور و ماشین

پسر دهه 80 :مرگ بر اثر اور دز و سنکوپ بر اثر استعمال هرویین و ایدز و سوانح رانندگی

-------------------------

دختر دهه 60:امامزاده معصوم ودیگر امامزاده ها را شفیع می کرد دعا و نذر 
می کرد وبالاخره حاجت دل خود را می گرفت
دختر دهه 70 :پیش رمال و دعا نویس می رفت و حاجت خود را طلب می کرد.
دختر دهه 80 :در شرکت های خصوصی به هر نحو که شده رفع حاجت می کند

-------------------------

پسر دهه 60 :پیکان 54 و مسافر کشی
پسر دهه 70 :پراید و دختر بازی
پسر دهه 80 :پژو و تصادف منجر به فوت

-------------------------

دختر دهه 60 :طلاق بعد از 10 سال آنهم یک در 1000
دختر دهه 70 :طلاق بعد از 5 سال آنهم یک در 100
دختر دهه 80 :طلاق بعد از 6 ماه الی یک سال آنهم یک در5

-------------------------

پسر دهه 60:خدایا جنگو تموم کن
پسر دهه 70 :خدایا یه خونه خالی برسون
پسر دهه 80 :خدایا برسون یه دومثقال شیره و یه دو سورت شیشه

-------------------------

جوان دهه 60 :خدایا آبروی مرا حفظ کن
جوان دهه 70 :خدایا پول منو زیاد کن
جوان دهه 80 :کارت سوخت داری داداش